من هر كس را ديدم كه از تغيير طفره مي رفت ،سرانجام معمار نابودي خويش شد.
(با الهام از سخن هارولد ويلسون)
من قاصدك هايي را ديدم كه پگاهان ديروز عطر گل هاي واشده آن سوي درياها را با خود آورده بودند، عطرهايي گوناگون و گاه پر افسون، برخي بهارآفرين بودند و بعضي ناشر نفرت و نفرين.
من اعتبار بسیاری را در این سرای به مال دیدم ، اما در آن سراي به اعمال.
(با الهام از سخن امام هادي عليه السلام)
من دست هایی را دیدم که می توانستند با درایت و کیاست از سقوط یک مجموعه جلوگیری کنند، اما دست هاي مديراني ناآگاه را نيز ديدم كه بر سر شاخ نشسته و بيخ مي بريدند و تاريخ را نمي فهميدند.
يكي بر سر شاخ بن مي بريد....
من در اين بيابان صدها سراب ديدم، اما يك سر آب نديدم.
دور است سر آب از این بادیه هشدار
تا غول بیابان نفـــریبد به ســـــــرابت
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(۱۶۶)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.